جشنواره ای که هو می کند و می خندند!
جشنواره فیلم فجر سی و هشتم در حالی ده روز خود را پشت سر گذاشت که اکثر مخاطبان و منتقدان سینما از تماشای آثار لذت نبرده و بعضا به دلیل تلخی بیش از حد آثار سینما را ترک میکردند، سخنانی زیادی مدام به گوش میرسید که میگفت: چقدر مرگ و نیستی و ترس تماشا کنیم؟ مگر انسان تا چه میزان میتواند تلخی را در یک فیلم تحمل کند؟
در روزهایی که جشنواره امسال در جریان بود، خبرهای متعددی از نشستهای خبری آن منتشر میشد حاکی از آنکه فلان یا بهمان فیلمساز نامآشنا هنگام اکران فیلمش مورد استهزای تماشاگران قرار گرفت و به اصطلاح عامیانه که در عنوان خبرها هم به کار رفته، «هو شد» چالشی که نهتنها مختص سی و هشتمین دوره جشنواره فیلم فجر نیست بلکه چه بسا اگر دقیقتر شویم ردی از عارضه نهفته در آن را در سایر عرصهها و حوزههای فرهنگی و هنری این سرزمین هم میبینیم.
در اینجا ابتدا مروری میکنیم به این رفتار در قبال هنرمندانی که به جای نقد شدن متاسفانه مسخره شدند و در ادامه با نگاهی کلی به وضعیت به وجود آمده در سینمای ایران، به محور اصلی فیلمهای ایرانی که مملو از سیاهی و تلخی شده است اشاره خواهیم کرد.
مسعود کیمیایی
یکی از نامهایی که امسال هم مانند یکی دو دوره دیگر از جشنواره در سنوات گذشته در کانون رفتارهای استهزاآمیز قرار گرفت، مسعود کیمیایی بود. او امسال فیلم «خون شد» را در جشنواره داشت. این فیلم قصه مردی به نام فضلی را به تصویر میکشد که به دادخواهی خانوادهاش برخواسته و در این دادخواهی دست به کارهای خشونتباری از همان جنس عصیان دهه 40 و 50 و «قیصر» و ضامندار میزند و حتی یک مورد آدمسوزی و چندین قتل در آن دیده میشود. منتقدان و مخالفان «خون شد» میگویند فیلم در فضایی گل درشت روایت میشود و دیالوگهایی چنان ناهمخوان با فضا و حال و هوای روزگار ما دارد که مجموعه کار عوامل را به اثری نه چندان قابل اعتنا تبدیل کرده است. با این همه کسی به این نقدها خردهای نمی گیرد. موضوع بر سر نحوه ابراز مخالفتها با سینمای کیمیایی است. آنها می گویند کسی که کارنامهای حاوی «قیصر»، «گوزنها»، «دندان مار» و... دارد، چرا باید این گونه مورد بیاحترامی قرار بگیرد و به اصطلاح «هو» شود؟واقعیت این است که تنها مسعود کیمیایی که وجود چند فیلم بسیار قابلاعتنا در کارنامهاش حتی بر مخالفانش هم پوشیده نیست، بلکه هر فیلمسازی با هر کیفیت هنری به مجرد فیلمساز بودن و مهمتر از آن انسان بودن، حق مسلمی به نام «احترام عمومی» دارد. کیمیایی پیش از این نیز به خاطر فیلمهای دیگری از جمله «متروپل» مورد این رفتار استهزا آمیز قرار گرفته بود. در اتفاقی که برای کیمیایی در جشنواره امسال افتاد، به هیچ رو اتفاق تازه و بی سابقهای نه برای او و نه برای جامعه فیلمسازان ایران بود.
پیش از این فیلمسازانی مانند داریوش مهرجویی به خاطر فیلم «اشباح»، کیومرث پوراحمد به خاطر فیلم «۵۰ قدم آخر»، رسول صدرعاملی بابت ساخت فیلم «در انتظار معجزه»، فریدون جیرانی به خاطر فیلم «پارکوی»، سیروس الوند بابت فیلم «این سیب هم برای تو» و... از جمله فیلمسازانی هستند که مورد رفتار مشابهی قرار گرفتند. رفتارهایی نظیر هو شدن یا کف و سوت زدنهای عمدی برای به هم خوردن جو سالن نمایش فیلم.
شهاب حسینی
بخش دیگری از حواشی فیلم کیمیایی در جشنواره امسال به مخالفت شهاب حسینی با او برمی گردد. حسینی که خود در مقام تهیهکننده یکی از فیلمها در نشست خبری حضور یافته بود، در بخشی از حرفهایش که با مسائل اجتماعی پیوند خورده بود، تلویحا تعریضی هم به اقدام مسعود کیمیایی که امسال تصمیم گرفته بود به جشنواره نیاید، داشت.حسینی حرفش این بود که کیمیایی چون میداند فیلمش مورد توجه قرار نمی گیرد و مخالفتها با آن در جشنواره بالا خواهد گرفت، تصمیم گرفته به جشنواره نیاید اما تظاهر به این کرده است که نیامدنش را به مسائل اجتماعی و سیاسی کشور ربط بدهد!
ابراهیم حاتمیکیا
فیلمساز دیگری که نشست خبری فیلمش در جشنواره امسال با حواشی مشابهِ فیلم کیمیایی روبهرو شد، ابراهیم حاتمیکیا بود. او که امسال بیستمین فیلم بلند سینمایی خود را با نام «خروج» به جشنواره آورده بود، بابت این فیلم مورد انتقاد قرار گرفت. نوع و جنس رفتارها در قبال فیلم حاتمی کیا یا به گونهای بود که او را نیز عصبانی کرد و برخلاف کیمیایی که اصلا در جشنواره حضور نداشت تا واکنشی به موضوع نشان بدهد، حاتمی کیا دقایقی طولانی را به پاسخ به خبرنگارانی اختصاص داد که از فیلمش انتقاد کرده بودند. گرچه لحن انتقاد به فیلم حاتمیکیا به اندازه انتقادها و «هو» کردنهای این سالهای سینمای ایران از جمله در برابر فیلم امسال کیمیایی تند نبود اما یکی از انتقادها به او که با لحنی کنایی و وامدار دیالوگی از فیلم «آژانس شیشهای» به حاتمی کیا گفته بود «دهه شما گذشته» بسیار مناقشهبرانگیز شد.از درستی یا نادرستی این حرف درمی گذریم که خود فرصت دیگری می طلبد و بهانه مستقلی؛ چیزی که در گزاره آن خبرنگار خطاب به حاتمی کیا نهفته بود، دعوت تلویحی او بود به کنارهگیری از فیلمسازی. آنچه باز مانند واکنشهای تمسخرآمیز به فیلم کیمیایی در این اظهارنظر راجع به فیلم حاتمی کیا نیز مشهود است، خشونت و تخریبی است که در این گزاره وجود دارد. گویی مرز میان انتقاد با تخریب و نقد با تمسخر روز به روز در حال کمرنگ شدن و از بین رفتن است. انگار ضرورت است که برگردیم و یک سری از مفاهیم را که گویا در نظام فکری ما اهالی فرهنگ به اشتباه جا افتاده و مورد غلطخوانی واقع شده، بازخوانی کرد. سینمای یک کشور برآیندی از وضعیت عمومی آن کشور باید باشد و سینمای ایران امروز مانند سایر حوزههای فرهنگی و اجتماعی ما نیازمند نقد و تحلیل است. نیازی که دستیابی به آن از رهگذر شفافسازی مرز میان نقد و غرض، نقد و تخریب و نقد و بیاحترامی میگذرد. آن وقت شاهد فضایی خواهیم بود که صرف عوض شدن سلیقههای یک نسل، منجر به تخریب هنرمندانی از نسل گذشته توسط آنها نمی شود و شاهد نسل تازه نفس خواهیم بود
سیاهی و تلخی دو شاخصه اصلی فیلم های جشنواره فجر 98
با نگاهی گذرا به ۲۲ فیلمی که در بخش سودای سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر راه یافتند خیلی سریع در مییابیم که سینمای امروز ایران تبدیل به سینمایی پر از سیاهی و تلخی شده است که هیچ روزنه امیدی در آن وجود ندارد، گویی که مخاطب با پا گذاشتن به سالن سینما با قفسی مواجه میشود که تنها سیاهی و تلخی را تحمل کرده و هنگام بیرون آمدن از سالن سینما احساس خفگی میکند.از نکات قابل توجه در آثار جشنواره فیلم فجر امسال آغازها و پایانهایی با موضوع مرگ، خونریزی، خیانت، اعتیاد، نقدهای تلخ و سیاه اجتماعی و... بود، سوال اینجاست سینمای ایران و کسانی که سردمداران این عرصه هستند جز سیاهی و تلخی نکته جالب دیگری در جامعه نمیبینند؟ چه میزان از مخاطبان حاضر در جشنواره امسال توانستند بخش کوچکی از زندگی خود را در فیلمها ببینند؟ مگر جز این است که سینما به عنوان یک هنر مردمی از دل جامعه میجوشد و آنچه امروز در جامعه حکم فرما است را روایت میکند؟ آیا تمام جامعه ما سیاهی، تلخی، مرگ، بدبختی و خیانت است؟
جشنواره فیلم فجر سی و هشتم در حالی ده روز خود را پشت سر گذاشت که اکثر مخاطبان و منتقدان سینما از تماشای آثار لذت نبرده و بعضا به دلیل تلخی بیش از حد آثار سینما را ترک میکردند، سخنانی زیادی مدام به گوش میرسید که میگفت: چقدر مرگ و نیستی و ترس تماشا کنیم؟ مگر انسان تا چه میزان میتواند تلخی را در یک فیلم تحمل کند؟
فارغ از تمامی نقدهایی که به آثار سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر وارد است، اما از یک نکته مهم نمیتوان به راحتی عبور کرد، در شرایطی که مسئولین سینمایی و سینماگران از کمبود بودجه و فقر تجهیزات سینمایی دم میزنند، اما خود به ساخت آثاری میپردازند که بود و نبود این آثار در سینمای ایران هیچ تاثیری ندارد و مخاطب احساس نیاز به چینین آثار نمیبینید، آیا بهتر نیست با ساخت صدها اثر بی کیفیت در طی یک سال و خرج میلیاردها تومان پول، مسئولین فرهنگی و سینماگران به فکر چارهای برای نجات سینمای ایران بکنند و به سراغ آثار محدود، اما با کیفیت بروند؟
امید میرود با اتفاقاتی که در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر به وضوح دیده شد راهی برای ورود فیلمنامه نویسان برجسته و خلاق که دغدغه سینمایی روشن و راهنما برای مخاطب را دارند به سینما باز شود تا مخاطب از فشار بیش از حدی که ناشی از تلخی آثار سینمایی است نجات پیدا کند، شاید یکی از دلایلی که این روزها مخاطب به سراغ فیلمهای کمدی دمدستی میرود فرار ار سینمای تلخی است که با آن مواجه است.
اخبار مرتبط
تازه های اخبار
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}